دموکراسی تو روز روشن

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

دموکراسی تو روز روشن

من بلاخره یک روز یک انسان بزرگ می شوم

اصلا دوست دارم یک انسان خیلی خیلی مقتدر و قدرتمند شوم

قدرتمند نه به آن معنی که فکر می کنند ، نه !

من نه قدرت پولی می خواهم نه منصبی ،

من دلم یک عالمه قدرت حرفی می خواهد یک چیزی از آزادی بیان فراتر

از این قدرت ها که می شود باهاش حرفت را راحت بزنی

از همین ها که نترسی از حرف زدن از همین ها که بهشان الکی برنخورد

بر بخورد هم بگوییم به درک ؛ از همین ها که جرات شورش نداشته باشند

و شورش را در نیاورند ، از همین ها که بهشان بگوییم بتمرگ سرجات

وقتی که حرف حساب میزنم و راستش را می گویم ،

از همین ها که نقد صالح کنم ..

نمیدانم ! شاید دلم آدم های جدید بخواهد ،

آدم هایی که نیاز نباشد بهشان گوشزد کنی جنبه ی نقد را داشته باشند که نیاز نباشد بهشان بگویی بتمرگ سرجات!که بفهم حرف حساب جواب ندارد،آدم هایی که بغض و کینه مرامشان نباشد ،آدم هایی که چشم هاشان بسته نباشد آدم هایی که کاستی ها را ببینند آدم هایی که بهشون الکی برنخورد،آدم هایی که شلغم نباشند...

نمی دانم!شاید دلم باید دیگر نقد نخواهد دیگر چشم هایش را ببندد راستی ها را نبیند...نمیدانم!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |